جدول جو
جدول جو

معنی محمد نظام الدین - جستجوی لغت در جدول جو

محمد نظام الدین(نِ مُدْ دی)
محمد بن تاج الدین عمر بن مسعود، از آل برهان (بنی مازه) است که در بخارا امارت و هم ریاست مذهب حنفی داشتند. وی بر اثر اختلافی که با پدر داشت از آنجا فرار کرد و به مرو رفت و ازآنجا به دعوت قمرالدین ملک آموی بدان دیار عزیمت کرد و در آموی ساکن شد. عوفی که در حدود سال 600 هجری قمری در مسافرت از مرو به بخارا، به دعوت وی به آموی رفته و چندی میهمان او بوده است وی را به کمال فضل و مهارت در سواری و اطلاع از دقایق ریاضی ستوده و از اشعار وی در لباب الالباب نقل کرده است از آنجمله است:
گر تافته دل را ز سر خیره سری
چشم تو کژی می کندای رشک پری
چون باد گری راست شدی نگذارم
تا بیش به چشم کژ به ما درنگری.
#
رنگ شفق از سرشک عنابی ماست
صبح صادق گواه بیخوابی ماست
از دیده بجای آب خون می بارم
وین نزد تو هم دلیل بی آبی ماست.
رجوع به لباب الالباب چ نفیسی صص 151-153 و ص 599 و مجمع الفصحا چ مصفا ج 3 ص 1410 و نیز رجوع به هفت اقلیم (اقلیم پنجم) شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ مَ)
سیدی احمد نظام الدین (امیر احمد)، مؤلف حبیب السیر آرد (ج 2 ص 393) : امیر نظام الدین سیدی احمد و سید میرک، دو جوان پسندیده خصال حمیده فعال اند بکمال صلاح و تقوی موصوف و بصفت علم و فطانت معروف، پدر بزرگوار ایشان امیر خصال الدین محمد است برادر اعیانی حضرت نقابت پناه هدایت دستگاه امیر جمال الحق والدین عطأاﷲ و امیر خصال الدین در زمان خاقان منصور (سلطان حسین میرزا) بامر درس و افاده می پرداخت و گاهی بموعظه نیز اشتغال نموده فرق انام را بنصایح سودمند مستفیدو بهره ور میساخت. اما حالا بنابر کبر سن و ضعف مزاج در زاویۀ عزلت منزلت گزیده و همگی اوقات شریف را بطاعات و عبادات مصروف داشته و ازین دو پسر فضیلت اثرش امیر نظام الدین سیدی احمد در یکی از صفه های مدارس سلطانی بدرس و افاده اشتغال مینماید و سید میرک در مزار مقرب حضرت باری خواجه عبداﷲ انصاری در ایام پنجشنبه بنصیحت فرق انام پرداخته ابواب تقریر معانی حدیث و تفسیر میگشاید. از افادۀ طبع دراک آن یک طلبۀ علوم محسوس و مفهوم مستفید و کامیاب و از افاضۀ ضمیر فیض پذیر این یک روضۀ هدایت و ارشاد ناضر و سیراب
لغت نامه دهخدا
(قَ مُدْ دی)
محمد صاحب عیار. وزیر شاه شجاع بود و به سال 764 هجری قمری به امر پادشاه مزبور کشته شد. حافظ درباره وی اشعاری دارد که مطلعش این است:
اعظم قوام دولت و دین آنکه بر درش
از بهر خاکبوس نمودی فلک سجود.
حافظ.
زمانه گرنه زر قلب داشتی کارش
به دست آصف صاحب عیار بایستی.
حافظ.
در تاریخ گزیده آمده است: خواجه قوام الدین محمد بسال 750 هجری قمری به وزارت شاه شجاع منصوب گردید و بسال 751 نیابت به او مفوض گشت و بسال 755 هجری قمری نیابت سلطنت یافت و در سال دیگر به قائم مقامی در کرمان بنشست و بترتیب شاه شجاع اختصاص داشت. (تاریخ گزیده چ لندن ص 650، 662، 684، 687، 692)
لغت نامه دهخدا